English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 259 (2795 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
misrepresentation U بد ارائه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
give U ارائه دادن
gives U ارائه دادن
giving U ارائه دادن
put U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
put U ارائه یا توضیح دادن
puts U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
puts U ارائه یا توضیح دادن
putting U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting U ارائه یا توضیح دادن
project U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
tender U ارائه دادن
tendered U ارائه دادن
tenderest U ارائه دادن
tendering U ارائه دادن
render U ارائه دادن ترجمه کردن
rendered U ارائه دادن ترجمه کردن
renders U ارائه دادن ترجمه کردن
present U ارائه دادن
presented U ارائه دادن
presenting U ارائه دادن
presents U ارائه دادن
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
produce U ارائه دادن
produce U اقامه کردن ارائه دادن سند
produced U ارائه دادن
produced U اقامه کردن ارائه دادن سند
produces U ارائه دادن
produces U اقامه کردن ارائه دادن سند
propound U پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding U پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds U پیشنهاد کردن ارائه دادن
allege U دلیل اوردن ارائه دادن
alleges U دلیل اوردن ارائه دادن
alleging U دلیل اوردن ارائه دادن
submit U ارائه دادن پیشنهادکردن
submit U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits U ارائه دادن پیشنهادکردن
submits U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted U ارائه دادن پیشنهادکردن
submitted U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting U ارائه دادن پیشنهادکردن
submitting U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
exhibit U ارائه دادن ابراز کردن
exhibited U ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting U ارائه دادن ابراز کردن
exhibits U ارائه دادن ابراز کردن
forthcoming U اماده ارائه دادن
bring forward U ارائه دادن
hold forth U ارائه دادن
porrect U منبسط کردن ارائه دادن
propone U پیشنهاد کردن ارائه دادن
put in U ارائه دادن
to produce testimony U مدرک ارائه دادن
to put in U منصوب کردن ارائه دادن
To submit something to someone. U چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
knuckle under <idiom> U ارائه دادن
Other Matches
b scan U ارائه ب
adductor U ارائه
display U ارائه
exposures U ارائه
displayed U ارائه
exposure U ارائه
presentations U ارائه
displaying U ارائه
displays U ارائه
offering U ارائه
d scan U ارائه دی
c display U ارائه سی
c scan U ارائه سی
presentation U ارائه
presentment U ارائه
b display U ارائه ب
exhibitions U ارائه
exhibition U ارائه
d display U ارائه دی
h display U ارائه اچ
productions U ارائه
k display U ارائه کی
k scan U ارائه کی
ppi scan U ارائه پی پی ای
p scan U ارائه پی
p display U ارائه پی
l display U ارائه ال
l scan U ارائه ال
m display U ارائه ام
n scan U ارائه ان
m scan U ارائه ام
n display U ارائه ان
h scan U ارائه اچ
production U ارائه
j scan U ارائه جی
j display U ارائه جی
shew U ارائه
exposal U ارائه
f display U ارائه اف
representations U ارائه
f scan U ارائه اف
representation U ارائه
g display U ارائه جی
range bearing display U ارائه بی
g scan U ارائه جی
represented U ارائه کردن
showed U ارائه نمایش
presentation U ارائه عرضه
production U ارائه ساخت
productions U ارائه ساخت
represents U ارائه کردن
show U ارائه نمایش
represent U ارائه کردن
shows U ارائه نمایش
profert U ارائه سند
offered U پیشکش ارائه
renderable U قابل ارائه
renderer U ارائه دهنده
showings U ارائه اشکارسازی
showing U ارائه اشکارسازی
offers U پیشکش ارائه
presentability U قابلیت ارائه
misrepresentation U بد ارائه نمودن
presentations U ارائه عرضه
offer U پیشکش ارائه
documentation U ارائه اسناد یا مدارک
producing U اقامه ارائه کردن
probation U ارائه مدرک ودلیل
lead proof U ارائه دلیل کردن
probational U ارائه مدرک ودلیل
devil's advocate <idiom> U [ارائه استدلال مخالف]
presenting bank U بانک ارائه کننده
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
contract for supply U قرارداد جهت ارائه کالا
forthcoming <adj.> U آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
imageing model U روش یا مدل ارائه تصاویر
Application may be filed by ... U مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
subsequent filing [application, documents] U ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... U ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
sidekick U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
society of certified processors U سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
performance monitor U برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
scopolamine U ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
proof of debt U سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
word-perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
prompt U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
telpak U سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
prompted U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
restatement of the law U مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
sight bill U حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
presentment U ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
musicom U یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
innovation theory U ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
liquidity preference theory U براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
adjudges U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudging U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
congress party (indian national congress U حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
allowances U جیره دادن فوق العاده دادن
advances U ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
organization of the ground U سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
allowance U جیره دادن فوق العاده دادن
greaten U درشت نشان دادن اهمیت دادن
organisations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
indemnify U غرامت دادن به تامین مالی دادن به
promulge U انتشار دادن بعموم اگهی دادن
organization U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
massages U ماساژ دادن تغییر دادن
embellished U ارایش دادن زینت دادن
embellishes U ارایش دادن زینت دادن
prefers U ترجیح دادن برتری دادن
embellishing U ارایش دادن زینت دادن
irritated U خراش دادن سوزش دادن
cure U شفا دادن بهبودی دادن
irritates U خراش دادن سوزش دادن
massaging U ماساژ دادن تغییر دادن
cured U شفا دادن بهبودی دادن
cures U شفا دادن بهبودی دادن
decern U تشخیص دادن تمیز دادن
preferring U ترجیح دادن برتری دادن
judging U حکم دادن تشخیص دادن
develop U بسط دادن پرورش دادن
massaged U ماساژ دادن تغییر دادن
organize U سازمان دادن ارایش دادن
organises U سازمان دادن ارایش دادن
effectuate U انجام دادن صورت دادن
organizing U سازمان دادن ارایش دادن
develops U بسط دادن پرورش دادن
organizes U سازمان دادن ارایش دادن
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1آسیب شناسی مولفه های موثر بر تحکیم بنیان خانواده و ارائه راه کارهای مدیریتی
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1از لحاظ دستوری امکانش هست که ترجمه کاملتری ارائه شود؟
1Poked back
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com